وی فرزند حمید ذوالقدر از چهرههای تاریخ معاصر در مبارزات ملی شدن صفت نفت تا عرصه فدائیان اسلام و از پایهگذاران اولین باشگاههای ورزشی و سندیکای کارمندان در دهه 20 و 30 است.
تربیت پدر و علاقه او به قرائت قرآن و در ادامه هدایت او توسط استاد محمد ابراهیم ذوالقدر پسرعموی پدریاش در طول 7 سال و کسب معلومات و درک شیوه آوازی در محضر استاد رضوی سروستانی بهمدت 4 سال و استفاده از استادان ارجمندی چون جواد جواهری و هنگامه اخوان وی را در مسیر موسیقی و آواز معاصر قرار داد. حضور جدی او در عرصه موسیقی و تدریس آواز سبب شد تا عضو هیات امنای انجمن فرهنگ و هنر شهرستان ری شود و بهمدت 6 سال و 2 دوره با انتخاب هنرمندان، مسئول انجمن موسیقی این شهر شد.
ذوالقدر در طول دهه 70 تاکنون با گروههای معتبر مختلفی، کنسرت اجرا کرده و در فیلم آموزشی آواز ایران در کنار مرحوم استاد رضوی سروستانی بهعنوان شاگرد استاد در این فیلم همکاری کرده است. تالیفاتی از وی در زمینه جامعهشناسی و موسیقی پس از انقلاب و چند مصاحبه تخصصی و مقاله منتشر شده است. اجرای اخیر او با گروه موسیقی حوسیان در خانه هنرمندان که با استقبال مخاطبان روبهرو شد و پخش قطعاتی از آن در برنامه با کاروان شعر و موسیقی و شرکت در بیستوچهارمین جشنواره موسیقی فجر سبب شد تا با این هنرمند جوان گفتوگویی داشته باشیم.
- اجرای آواز شما در گروه حوسیان، خصوصا آن تصنیف ساز من از چوب سروی جنگلی است خیلی تاثیرگذار و خوب بود، چرا از این دست کارهای نو که پدید آورندگان آن همگی مانند خود شما هنرمندانی جوان هستند کم شمارند؟
-پاسخ به این سؤال درد دل بسیاری از هنرمندان جوان است. آنچه امروز در موسیقی ایران میگذرد فعالیت حرفهای تعدادی از چهرههاست که البته با زحمات طاقتفرسا در گذر زمان و پدید آمدن موقعیتهای خاص زمانی و مکانی به دست آمده و نصیب آنان شده و یا با صرف هزینههای گزاف به دست میآید.
البته باید عرض کنم تعدادی هم اگرچه محدود، متأسفانه با وجود ارتباطات نادرست اداری و از این دست به آن نایل آمدهاند. در کشور ما اصولا جایگاهی برای شناسایی هنرمندان خاصه در زمینه موسیقی ملی و استعدادهای جوان وجود ندارد، نه حمایت خصوصی و نه دولتی که مثلا افراد را کشف و به آنها امکان فعالیت حرفهای بدهند. طبیعتا با این وضعیت چگونه میتوان انتظار داشت جوانانی که سالیانی از عمر خود را صرف آموزش ردیف آوازی کردهاند کار خود را ادامه دهند. این وضعیت در مورد نوازندگان بهمراتب بدتر است.
- با همه این مشکلات بالاخره شما تاکنون کارهایی ارائه کردهاید. اینطور نیست که اساسا نشود و کسی نتواند اثری ارائه کند.
این موضوع در مورد همه صدق نمیکند. به اعتقاد من برخی ویژگیهای شخصی است که در مورد من هم صدق میکند. کارها باید براساس مکانیسم و در چرخه صحیح پیش برود نه اینکه یک نفر چون تحمل یا علاقه زیادی دارد با هر سختی و مرارتی صحنه را ترک نکند. در طول 20 سال گذشته برخورد افراد و مصیبتهای گوناگون ما را آبدیده ساخته که اگر از آنها بگویم، مثنوی 70 من کاغذ است، اما آیا همه میتوانند 20 سال خون دل بخورند. طبیعی است که استعدادها هرز میرود و اساسا جاذبههای آن از دست میرود و ما نسل آیندهای خواهیم داشت که از کار در موسیقی سنتی فراری خواهند بود.
مثلا زمانی میخواستم با اجازه استادان در تست صدای یک نهاد که نامش را نمیآورم شرکت کنم. پس از ساعتها معطلی و دردسر، یک هنرمند سرشناس که مسئولیتی آنجا داشت، آب پاکی روی دستم ریخت و گفت: برای قبولی باید فلانمقدار خرج آهنگسازان آن نهاد کنیم تا بلکه یک اثر که آن هم معلوم نیست چه اثری است و شما حق انتخاب ندارید برایتان ساخته و از روی آن بخوانید که پخش آن نیز در ابهام خواهد بود! و خیلی علنی گفتند این تستها بیمعنی است!
- بسیاری از مردم علاقهمند به شنیدن موسیقی زنده هستند و همین آخرین اثر شما با استقبال زیادی روبهرو شد، چرا اجراهای بیشتری ندارید؟
- بله مردم خیلی علاقهمند هستند اما تنها علاقه مردم کافی نیست. برای هرکدام از کنسرتهایی که تاکنون برگزار کردهایم تلاش فراوانی داشتهایم. شما ببینید استاد شجریان، اسطوره موسیقی ایران این همه از اوضاع کنسرت در ایران گلایه کردهاند، چه شد؟ وقتی استاد شجریان که یک چهره جهانی است نمیتواند به راحتی یک کنسرت برگزار کند، حال ببینید گروههای جوان و غیر مطرح که به بلوغی رسیدهاند و قدرت اجرای صحنهای دارند چه مشکلاتی دارند. برای اجرای کنسرت یک گروه خوب و همدل که در همه زمینهها مشترک هستند باید جمع شوند.
پس از توافق نهایی و پذیرش اسکلت کار اعضای گروه به خاطر نیازهای اقتصادی حاضر به فعالیت برای چهرههای غیر مطرح نیستند، چون میدانند استقبال از کنسرت وجود ندارد. پس از آن هم، تازه مجوزی که با دوندگی فراوان و خستگی مانده به تن به دست میآید و بعد هم سالن که مسئولان آن با شما همکاری لازم را ندارند و شما میمانید و تلمبار یک برنامه دو روزهای که در اثر دوندگیهای زیاد، در لحظه اجرا رمق و تمرکزی برای خواندن ندارید! حتی رسانهها هم در این موضوع کمک حال نیستند. رسانهها فقط برای اساتید مطرح، چهرهها و فرزندان ایشان تبلیغ میکنند. رسانهها باید طوری فرهنگسازی بکنند که مردم برای ذات موسیقی برای شرکت در کنسرتها بروند و نه بعضا برای دیدن افراد مشهور.
- اوضاع صنعت ضبط و پخش چطور است؟ الان خیلی از گروهها اقدام به توزیع و تکثیر سی دی و نوار میکنند.
در ساخت یک اثر موسیقی اصولا شرکتها برای جوانان، آن هم برای موسیقی سنتی سرمایهگذاری نمیکنند. برای مثال آثاری که ارائه کردهایم و حتی نیمی از مخارج آن را بهعهده گرفتیم و تازه تیراژ بالایی هم نخواستیم اما طرف مقابل عنوان میکند که سه اثر فلان استاد روی دستم مانده! در واقع آنها بنا به رویکرد سیاسی و اجتماعی دولتمرد آن گاهی اثری در جهت ادامه حیات خود منتشر میکنند که اصولا آن هم منفعت شخصی است و کمکی به رونق موسیقی نمیکند! بازار موسیقی غیرسنتی هم که بازاری است بهمراتب آشفتهتر و مبتنی بر موضوعاتی مشخص که در حوصله این بحث نیست.
- با این حساب از نگاه شما هیچ امیدی به ظهور و حضور جوانان توانا در عرصه موسیقی سنتی نیست؟
دقیقا همین طور است. البته به جز مواردی که در سؤال اول ذکر کردم و تاکنون نیز ما غیراز این شاهد چیز دیگری نبودهایم. در سال 78 همزمان با ما که در تالار وحدت کار موسیقی میکردیم و کنسرت اجرا میکردیم، یک خواننده عزیز دیگر برای اولین بار به اجرای برنامه پرداخت. اینک ایشان یکی از مشهورترین خوانندگان ما هستند و همه بهوجود ایشان افتخار میکنیم، اما زحمات دوستان ما چه شد و کجا رفت؟ یادم هست که یک سال تمام برای آن قطعات زیبا و جدید تلاش کرده بودیم!
همین الان کرایه سالن تالار وحدت شبی فلان میلیون تومان است که البته انتقادی هم به آن نیست چون هزینه نگهداری و سرویس آن بالاست ولی درد در جای دیگری است که هزینهها با درآمد تناسبی ندارند! در همه سطوح فرهنگی و غیرفرهنگی! درآمدها به ریال و هزینهها به دلار است!
- اگر شما در جایگاه ارائه راهکاره و راهحل باشید، چه میکنید؟ یارانه فرهنگی تخصیص میدهید یا اصل بودجه فرهنگ کشور را اصلاح میکنید؟
طبق اظهارنظرهای رسمی مسئولین، کل بودجه فرهنگی و هنری کشور در سالهای قبل یک درصد از کل بودجه کشور بوده است و البته این غیراز بودجه ناقابل آموزش و پرورش است. حال سؤال من این است چرا پس از گذشت 30 سال از انقلاب و پایان جنگ، هنوز هیچ نگاهی به اوضاع نابسامان فرهنگی در کشور با وجود یک شورایعالی انقلاب فرهنگی و رویکرد فرهنگی نظام اسلامی و انعکاس آن در دنیا نمیشود و ما در جامعه دچار چالشهای اجتماعی و آسیبهای گوناگون هستیم.
آیا در چنین شرایطی تعجب آور است که کشورهای بیگانه میگویند مولانا، فردوسی و حافظ و ابنسینا و... از آن آنهاست! چنانچه مدام در حال طرح چنین ادعاهایی هستند. آیا بعد از آن ادعا نمیکنند موسیقی ایران مال آنهاست؟ و حتی استادان امروز ایران را متعلق بهخود نمیدانند؟ ارائه راهکار وظیفه من نیست. من بهعنوان یک هنرمند باید در جامعهای زندگی کنم که به استعداد و توانایی من احترام میگذارد وشرایطی را فراهم میکند که من بتوانم به فرهنگ و موسیقی کشورم خدمت کنم و عمرم به گذر از پیچ و خمهای کور اداری و ناآگاهیهای فرهنگی تباه نشود.
- روی صحبت شما در باره وجود چنین وضعیتی دقیقا با چه کسانی است؟
دو گروه بهطور خاص. اولا کسانی که مسئول و سیاستگذار فرهنگی و تخصیص بودجه هستند که باید از اساس نگاه خود را تغییر دهند و بفهمند که پیروزی ملت ما و سربلندی ایشان در دنیا، اشاعه تمدن و فرهنگ ناب ایرانی و اسلامی است. ثانیا در بخش خاص فرهنگی و بهویژه موسیقی ما شاهد فعالیت نهادهای موازیکاری هستیم که نتیجه آن نبود مدیریت مقتدر موسیقی است.
منظورم متولیان گوناگون در عرصه موسیقی هستند که البته تاکنون به واسطه نبود سیاست واحد هنری و مدیریت قاطع از یک طرف و از طرف دیگر تخصیص نیافتن بودجه عادلانه در میان آنها، آنچه قربانی میشود راه درست موسیقی کشور است. مسائلی نظیر آموزش موسیقی در سطوح آکادمیک و آموزشگاهی، هدایت استعدادها، حمایت از هنرمندان واقعی و حذف بدلکاران، ترویج موسیقی ایران در همه قشرها و سطوح اجتماعی و ایجاد واحدهای درسی در کتب دانشآموزان، رسیدگی به آثار هنرمندان، کنسرتها و جشنوارههای متعدد در کشور، ایجاد مراکز موسیقی در شهرستانها، همه مواردی است که مغفول مانده و کسی اهتمامی به آنها ندارد. آن وقت همه از این مینالند که چرا جوانان و دانشآموزان ما جذب فرهنگ و موسیقی غربی شدهاند و به چه و چه و چه گرفتار شدهاند.
تصور کنید اگر میتوانستیم یک اداره کل موسیقی در کشور داشته باشیم که هر کدام از این متولیان که گفتم یک شعبهای از آن اداره بودند و کل بودجه در یک جا جمع میشد و یک شورای خوشفکر هنرمندان طراز اول موسیقی در راس آن قرار میگرفت، چقدر دست همه باز بود و چه رونقی در این زمینه داشتیم!
- با همه این مشکلات و در این بازار آشفته بازهم میبینیم که آثار خوبی ارائه میشود و هنوز این چرخ از حرکت نایستاده، معتقد نیستید که صرفا با نگاه بدبینی شرایط را ارزیابی میکنید؟
نه به هیچ وجه شرایط را بدبینانه ارزیابی نمیکنم. معتقدم که تا شرایط متعادل نه حتی ایده آل، فاصله داریم. البته من همواره نکات مثبت و زحمات دوستان و اساتید گرانقدر را پاس داشتهام و هرجا توانستهام به آن اشاره کردهام که با توجه به مشکلات به هرحال تلاش زیادی میکنند و این خود قابل تقدیر است. اما انتظار جامعه هنری و علاقهمندان به موسیقی اصیل ایرانی امروز پس از گذشت 30 سال از انقلاب بیش از این است. نیت من از طرح مشکلات سیاه نمایی نیست، خیر است. نسل ما سوخته و رفته پی کارش، باید کاری کنیم که نسل جدید به جای گرایش به موسیقی نامانوس غربی اگر استعدادی در این زمینه دارد هرز نرود و مانند ما نسوزد.
شما میگویید خوشبین باش و با عینک بد بینی مسائل را ارزیابی نکن ولی خوب ببینید در کنسرت اخیر همایون شجریان با گروه دستان برق سالن قطع میشود و مسئولان با این کار نشان میدهند که هنوز برای آنها این برنامهها اهمیتی ندارد! در اروپا برای کنسرت بزرگان در فضای باز پرواز هواپیماها لغو میشود. در این اوضاع میبینیم و میشنویم فلان خواننده که گاهی اشعار عربی میخواند و موسیقی پاپ و سنتی را مخلوط کرده و آواز چندانی هم نمیداند برای حضور در برنامههای هنری مختلف طلب چندین میلیون پول میکند و جالب اینکه موفق هم میشود و از این اوضاع گلآلود ماهی میگیرد و یا از خوانندهای بگویم که اصلا تکلیفش با خودش معلوم نیست.آدم نمیداند این فرد مجری است، بازیگر است، شاعر است یا خواننده؟ بعد یک مرتبه بعد از همه اینها میبینیم که تهیهکننده هم میشود.
آیا میتوان این وضع را ادامه داد! در کنسرت یانی در هندو چین قطعهای در چهارگاه برای اهالی هندوستان ساختند و تقدیم کردند اما کسی نبود به این آقا بگوید موسیقی ایرانی را به نام خودت تقدیم به هندیها کردی! چهارگاه اصل، موسیقی ایران است! ولی افسوس ما هنوز در ذات موسیقی و دفاع از آن مشکل داریم. گو اینکه استفاده ابزاری از نوع موسیقی درجه سه تجاری در رسانههای ما کاملا جا افتاده است و ممانعت عرفی ندارد!
- با این حساب نقش تلویزیون را در تکرار و رکود در موسیقی ایرانی زیر سؤال میبرید؟
بحث زیر سؤال بردن و مچگیری و اینها نیست. من میگویم جایگاه خیلی حساس است. آنجا خیلی نباید سهلگیر باشند و هرچیزی را در اختیار مخاطب قرار دهند. تبلیغات نابسامانی در موسیقی وجود دارد که رادیو و تلویزیون میتواند نقش مهمی در اصلاح آن داشته باشد. شما ببینید کشورهای بیگانه در رسانه و آنتن چه تبلیغاتی برای موسیقی خود دارند ولی موسیقی مظلوم و عارفانه ایران مجال نمایش ساز خود را در رسانه ملی ندارد تا مردم زیباییهای یک اجرای زنده موسیقی را ببینند تا هنرمندان با انرژی به کار بپردازند و آنوقت شما میبینید چه اتفاقاتی میافتد. شما بهعنوان یک ایرانی چقدر با شکل و شمایل سازها، طنین آنها و نوازندگان مطرح آشنایی دارید.
این وظیفه رسانه ملی و دستگاههای فرهنگی است. هنرمندان ما دچار مشکلات اقتصادی هستند و حوصله تحقیق و پژوهش را هم ندارند. از طرفی مردم ما نیز نگاهی عمیق و پستمدرن به موسیقی باعظمت ایران ندارند. البته شاید به دلایل جامعهشناختی، آن را بتوان به گردن غم نان و اقتصاد انداخت ولی با این حال توقع از مردم نیز بیش از این است. در فرانسه از برخی از رادیوهای آنجا موسیقی ایرانی پخش میشود و هر روز خواهان آن بیشتر میشود. ظاهرا آنها قدر موسیقی ما را بهتر میدانند.
- فکر نمیکنید الان موسیقی ما با آواز خوانی همراه نیست. یعنی من فکر میکنم به اندازه نوازندهها و آهنگسازهای خوبی که داریم آواز خوان خوب نداریم.
بله این حقیقتی است که نمیتوان از آن فرار کرد و البته دلیل آن نیز همین نابسامانیها و دلگرم نبودن مستعدان این رشته است. بیایند آوازخوان بشوند که چه شود. بنابر این همانگونه که گفتید آوازخوان چندانی نداریم و سوای چند استاد مطرح و گفتمان تکراری، بسیاری به تقلید پرداختهاند و ما شاهد حضور خوانندگان خوب با سبک و سیاق اصولی در موسیقی امروز نیستیم. بانوان خواننده با توجه به شرایط اجتماعی کشور، رواج و تبلیغ یک یا حداکثر دو شیوه آوازخوانی، عدممطالعه کافی در بین خوانندگان، رشد خرد اجتماعی و مقبولیت شیوههای آوازی رایج، شریکجانبه یک شیوه از مکاتب آوازی و جاماندن دیگر سبکها با توجه به سلیقههای موجود از دلایل عمده است که خود نیاز به یک تحقیق وسیع و پردامنه در این زمینه دارد.
با این وجود بنده در بین معاصرین و آثار جدیدی که میشنویم قدرت و وسعت صدا و تکنیک آقای حمیدرضا نوربخش را بالاتر از سایرین میدانم. با این همه اساسا در فصل حاضر آوازخوان قدری نداریم که جرات اجرای برنامههای سنگین آوازی را داشته باشد و مورد اقبال هم واقع شود. ولی باز هم میگویم در این میان و نسل گمنام کسانی بودند که در اثر کمتوجهی از جرگه خارج شدند و به اعتقاد من این یک نسلکشی در آواز ایران بوده و هست.
- متد کلاس استاد شجریان میتواند کمکی به اوضاع بکند یا نه؟
قطعا یک اقدام بسیار ارزشمند در آواز امروز، حرکت استاد در جهت انتقال تجربیات ایشان به جوانان بود. گو اینکه تعدادی از اساتید که با روحیه استاد آشناتر بودند نظر دیگری هم داشتند. اما بنده این حرکت را بسیار نویدبخش میدانم و اینکه از میان شاگردان و نه همگی آنها افراد خوبی بیرون میآیند به شرط آنکه تقلید صرف نکنند و افسوس که استاد شجریان تنها هستند و فرصت بسیار محدود و میدانی که این تجربیات را قدر بنهد و در وسعت خاک ایران پراکنده نماید وجود ندارد. از طرفی ایرادی هم به تست این کلاس وارد بود که نمیتوان آن را به گردن استاد انداخت.
برای مثال در ثبتنام اولیه باتوجه به دلایل ذکرشده و عدمصلاحیت عدهای که حذف شدند باز نام عدهای که همه موارد را شامل بودند حذف شده بود و از طرفی خود من با توجه به گفتوگوی تلفنی با یکی از برگزارکنندگان تست که از قبل نتیجه آزمون را پیشبینی میکرد تصمیم به انصراف از تست گرفتم زیرا احساس کردم طی آن به زحماتم توهین میشود. رونوشتهایی هم برای مدیرعامل خانه موسیقی، استاد شجریان و روزنامه همشهری نوشتم و ارسال کردم. البته این را هم بگویم که برگزارکنندگان تست خودشان از بهترینها در موسیقی ایران هستند.
- مقداری از استادان خود و روش کار آنها را بفرمایید.
در میان آنها شخصیتی ارزشمند که نمونه جوانمردی و کمال بود و در میان ما نیست مرحوم سید نورالدین رضوی سروستانی بود که در کار تدریس با عشق و علاقه فراوان ردیفها و ادوات تحریری و جملهبندیها را با حفظ تکتک نتها بیان میکرد و در دقت اجرا اصرار فوقالعادهای داشت که من نمونه آن را کمتر در بین اساتید دیدهام. ایشان دل پری از موسیقی ملی داشت و یادم هست در زمان ضبط فیلم آموزشی آواز ایران که به وی جواب منفی داده بودند میگفت آنها راست میگویند.
کلاس آشپزی بیشتر بدرد مردم میخورد! دیگر استاد من محمدابراهیم ذوالقدر بود که سجایای اخلاقی فراوان دارند که زبانزد عام و خاص است. وسعت نظر و احترام به خلاقیت هنرجویان آواز و شیوه انتقال مفاهیم آوازی بهصورت روان از ویژگیهای ایشان بود که امکان حضور خوانندگان جوان را در جمع فراهم میکرد. بنده جسارت حضورم را از ایشان و البته پدرم آموختم.
استاد جواهری که خود یک معلم بودند در دو رشته هنری آواز و تار استاد بودند. ایشان ردیفهای خود را از مرحوم میرتاشی و حتی استاد بنان فراگرفتهاند و تارنوازی را در محضر استاد یگانه علیاکبر خانشهنازی آموخته بودند. من این سعادت را داشتهام 3 سال با ساز ایشان بخوانم.
مدت کوتاهی نیز در حد درک سه مقام شور، ابوعطا و کردبیات از محضر خانم اخوان استفاده بردم که در تکنیک و اجرای ردیفها در بین بسیاری از استادان کم نظیر بودند و واقعا من به ایشان به خاطر آن صدای خوب و همت ایشان تبریک میگویم.
- آیا عضو مجموعه خانه موسیقی هستید یا خیر؟
متأسفانه تا به حال از این سعادت محروم ماندهام و چندین بار هم قصد داشتم که اقدام کنم تا اگر بپذیرند بهعنوان یک عضو بسیار کوچک در خدمت ایشان باشم. اما بهدلیل مشغله فراوان نتوانستم البته از اینکه بگذریم من در وهله اول دبیر رسمی آموزش و پرورش هستم و از امکانات بیمه استفاده میکنم، گرچه پس از 20 سال خدمت در آموزش و پرورش و فعالیت در عرصه موسیقی، احدی از من نپرسید که تو با این سابقه آن هم در دو عرصه فرهنگی و هنری آیا سقفی و سرپناهی داری یا نه؟ و این هم البته بهدنبال سیاست بیتوجهی به فرهنگ و هنر جامعه است. اما به هر حال خوشحال هستم که با همه این مشکلات و محدودیتها برای مردم شهر ری سالیان درازی تلاش کردم و به کمک دوستان، فعالیتهایی چه در زمینه هنر و چه در مورد شیوههای نوین تدریس ریاضی در مدارس خاص علمی کاربردی از خود به یادگار گذاشتهام.
- فعالیتهای شما در شهر ری بهطور خاص چه بود؟
قبل از هر چیز تلاش زیادی کردیم تا توجه مسئولین فرهنگی و موسیقی را به منطقه جلب کنیم و البته گاهی هم مورد بیمهری واقع شدیم. پس از آن فهمیدم که باید به تنهایی وارد میدان شویم، بنابراین با کمک دو سه نفر دیگر توانستیم بیش از 10 نشست تخصصی و همایش سنگین را با حضور بزرگان موسیقی در شهر ری برگزار کنیم که به اعتقاد من در سطح کشور کمنظیر بود و این با حداقل امکانات و هزینه و صرفاً با عشق و ایثار و دوندگی صورت پذیرفت.
برپایی یک نمایشگاه ساز از آثار سازندگان آلات موسیقی، تشکیل گروههای موسیقی، رونق فعالیت آموزشگاهی با همه دردسرهایش، تربیت هنرجویان مستعد، چاپ فصلنامههای موسیقی ری و اجرای کنسرتهای موسیقی و همکاری با سایر انجمنهای هنری از جمله فعالیتهای ما بود که اگر قرار بود هر یک از آنها در یک سازمان و نهاد انجام پذیرد با هزینههای میلیونی همراه بود ولی افسوس که کوچکترین حمایتی هم از ما نشد!
- از گروه حوسیان که آخرین اجرای هنری را با آنها داشتید بگویید.
گروه حوسیان با زحمات آقای بهنام جاوید بهعنوان سرپرست و آهنگساز و از شاگردان استاد محمدرضا لطفی و دوستانم مهدی رنجبر، محسن کیوان، ایمان فتحاللهی و خانمها سحر حبیبی و مهشید فراهانی در سال گذشته شکل گرفت که تاکنون نیز 3 برنامه موفق را اجرا کردهایم. قطعات ساز من و جام عشق در مایه همایون بسیار زیبا هستند و قطعاتی از برنامه بیات ترک ما نیز از برنامه با کاروان شعر و موسیقی پخش شد. اینک در حال ضبط قطعات هستیم و کاری جدید در دستگاه نوا را تمرین میکنیم.